کد مطلب:29125 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104

امام حسین












3710. تاریخ دمشق - به نقل از یكی از آزادشدگانِ حذیفه -:حسین بن علی علیهما السلام در ایّام حجّ، بازوی مرا گرفته بود و می رفتیم. مردی پشت سرِ ما بود و می گفت:«پروردگارا! او و مادرش را بیامرز». و این كار را ادامه داد [ و مرتّب می گفت]. حسین علیه السلام بازوی مرا رها كرد و رو به آن مرد كرد و فرمود:«امروز ما را بسیار اذیّت كردی. برای من و مادرم طلب بخشش می كنی و پدرم را رها می كنی، در حالی كه پدرم از من و مادرم بهتر بود؟!».[1].

3711. اُسد الغابة - به نقل از اسماعیل بن رجاء، از پدرش -:من در مسجد پیامبر خدا، با جمعی از جمله ابو سعید خُدْری و عبد اللَّه بن عمرو [ بن عاص ]بودیم كه حسین بن علی علیهما السلام از پیش ما گذشت و سلام كرد و جمع، پاسخ سلام وی را دادند؛ ولی عبد اللَّه سكوت كرد تا سلام آنان پایان پذیرد و آن گاه، با صدای بلند گفت:و علیك السلام و رحمة اللَّه و بركاته!

آن گاه رو به جمع كرد و گفت:آیا می خواهید محبوب ترین فرد زمینی در نزد آسمانیان را به شما معرّفی كنم؟

گفتند:آری.

گفت:او همین رونده است. از شب های صفّین تاكنون، یك كلمه با من حرف نزده است و اگر از من راضی شود، برایم دوست داشتنی تر از آن است كه شتران سرخ موی را مالك گردم.

ابو سعید گفت:نمی خواهی از وی عذرخواهی كنی؟

گفت:چرا، می خواهم.

[ راوی گفت:] آن دو وعده گذاشتند كه فردا نزدش بروند. فردا من هم با آنان رفتم. ابو سعید، اجازه خواست و امام علیه السلام اجازه داد و وارد شد. آن گاه، عبد اللَّه، اجازه خواست و آن قدر پافشاری كرد تا اجازه داد. وقتی وارد شد، ابو سعید گفت:ای فرزند پیامبر خدا! دیروز از پیش ما گذشتی، و سخن عبد اللَّه پسر عمرو عاص را برایش نقل كرد.

امام حسین علیه السلام فرمود:«ای عبد اللَّه! آیا قبول داری كه من محبوب ترینِ زمینیان در نزد آسمانیانم؟».

گفت:آری، سوگند به كعبه!

فرمود:«پس چه چیزی موجب شد كه در روز صفّین، با من و پدرم جنگیدی ؟ سوگند به خدا، پدرم بهتر از من بود».

عبد اللَّه گفت:آری.[2].

3712. كتاب سُلَیم بن قیس:حسین بن علی علیهما السلام حج گزارد و عبد اللَّه بن عبّاس و عبد اللَّه بن جعفر همراهش بودند. حسین علیه السلام تمام بنی هاشم از زن و مرد و آزادشدگان و پیروانشان را كه به حج آمده بودند و از انصار، كسانی را كه امام حسین علیه السلام و خاندان او را می شناختند، گِرد آورد. آن گاه، كسانی را فرستاد و فرمود:«همه یارانِ پیامبر خدا را كه معروف به صلاح و عبادت اند و امسال به حج آمده اند، برایم گِرد آورید».

در مِنا، در سرا پرده ای، بیش از هفتصد نفر، گِردآمدند كه اكثر آنان، از تابعیان بودند و حدود دویست نفر از صحابیان پیامبر و از دیگران.

امام حسین علیه السلام در برابرشان به سخن ایستاد و خداوند را حمد و ستایش كرد... تا آن كه گفت:«شما را به خدا سوگند، آیا می دانید كه علی بن ابی طالب علیه السلام، برادر پیامبر خدا بود. هنگامی كه بین یارانش پیمان برادری بست، بین او و خودش پیمان برادری بست و فرمود:"تو برادرِ منی و من، برادر توام در دنیا و آخرت"؟

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«شما را به خدا سوگند، آیا می دانید كه پیامبر خدا، زمین محل مسجد و منزلش را خرید و مسجد را ساخت و سپس در آن جا ده خانه ساخت كه نُه تای آن از آنِ او بود و دهمی را در وسط آنها برای پدرم معیّن كرد و سپس، همه راه های ورود به مسجد [ از خانه ها] را بست، جز راه ورودی او را، و در این خصوص، پاره ای سخن گفتند و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:"من درهای [ خانه]های شما را نبستم و درِ ورودی [ خانه] او را باز نگذاشتم؛ بلكه خداوند به من فرمان بستن در [ خانه]های شما و گشودن در [ خانه] او را داده است" و آن گاه، مردم را بجز او از خوابیدن در مسجد، نهی كرد و [ او] حتی در مسجد، جُنُب می شد و خانه او در خانه پیامبر خدا بود و برای پیامبر خدا فرزندانی آورد و فرزندان پیامبر خدا از علی علیه السلام بود؟».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«آیا می دانید كه عمر بن خطّاب، اصرار كرد تا روزنه ای به مقدار یك چشم از منزلش به مسجد برایش باز بگذارد؛ ولی پیامبر صلی الله علیه وآله قبول نكرد و آن گاه، سخنرانی كرد و فرمود:"خداوند به موسی علیه السلام فرمان داد مسجدی پاك بسازد كه در آن، جز خودش و هارون و دو پسر هارون، ساكن نشوند، و خداوند، به من فرمان داد تا مسجدی پاك بسازم و در آن، جز خودم و برادرم و دو فرزندش كسی در آن ساكن نشود"؟».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«شما را به خدا سوگند، آیا می دانید كه پیامبر خدا در روز غدیر خم، او را منصوب كرد و ولایت را برای او تثبیت كرد و فرمود: "حاضران به غایبان برسانند"؟». گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«شما را به خدا سوگند، آیا می دانید كه پیامبر خدا، در جنگ تبوك به او فرمود:"تو نسبت به من، چون هارون نسبت به موسایی، و تو پس از من، ولیّ هر مؤمنی "؟».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«شما را به خدا سوگند، آیا می دانید كه پیامبر خدا، هنگامی كه ترسایان نَجران را به مُباهله فرا خوانْد، جز او و زنش و دو فرزندش را نیاورد؟».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«شما را به خدا سوگند، آیا می دانید كه در روز خیبر، پرچم را به او داد و فرمود:" پرچم را به كسی می دهم كه خدا و پیامبرش او را دوست می دارند و او، خدا و پیامبرش را دوست دارد. یورش برنده بی فرار است و خداوند، به دست او پیروزی خواهد داد "؟».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«آیا می دانید كه پیامبر خدا، سوره برائت را به وسیله او فرستاد و فرمود:" از سوی من، جز من و یا مردی از من، ابلاغ نمی كند "؟».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«آیا می دانید كه هیچ سختی ای به پیامبر خدا روی نمی آورد، جز آن كه به خاطر اعتماد به علی علیه السلام، او را پیش می داشت، و پیامبر صلی الله علیه وآله، هیچ گاه او را به نامْ صدا نمی زد؛ بلكه می فرمود:" برادرم، برادرم را برایم صدا كنید "؟».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود: «آیا می دانید كه پیامبر خدا بین او، جعفر و زید، داوری كرد و به او فرمود:" ای علی! تو از منی و من از توام، و تو پس از من، ولیّ هر مرد و زن مؤمنی "؟».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«آیا می دانید كه او [ برای دریافت علوم پیامبرصلی الله علیه وآله]، هر روز با پیامبر خدا خلوت می كرد و هر شب به خانه اش می رفت. هرگاه می پرسید، پیامبرصلی الله علیه وآله پاسخ می داد و هرگاه سكوت می كرد، پیامبرصلی الله علیه وآله آغاز [ به سخن] می كرد؟ ».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«آیا می دانید كه پیامبر خدا، هنگامی كه به فاطمه علیها السلام فرمود:" شوهر تو، بهترین كسانِ من است؛ پیشترینشان در اسلام آوردن، بزرگ ترینشان در بردباری، و دانشمندترینِ آنان است "، او را بر جعفر و حمزه، برتری بخشید؟».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«آیا می دانید كه پیامبر خدا فرمود:" من، سرورِ فرزندان آدم و برادرم علی، سرورِ عرب، و فاطمه بانوی زنانِ بهشت، و دو پسرم حسن و حسین سرورِ جوانان بهشت اند "؟».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«آیا می دانید كه پیامبر خدا به او فرمان داد تا غسلش دهد و به او خبر داد كه در این كار، جبرئیل علیه السلام او را یاری خواهد كرد؟».

گفتند:به خدا، آری.

فرمود:«آیا می دانید كه پیامبر خدا در آخرین سخنرانی خود فرمود:" ای مردم! بین شما دو چیز گرانسنگ باقی گذاشتم:كتاب خدا و اهل بیتم. به آن دو چنگ بزنید تا هرگز گم راه نشوید "؟».

گفتند:به خدا، آری.

[ راوی می گوید:] چیزی از آنچه خداوند درباره علی بن ابی طالب علیه السلام و یا اهل بیتش در قرآن فرو فرستاده بود و یا بر زبان پیامبرش جاری شده بود، باقی نگذاشت و بر آنها سوگندشان داد و اصحاب می گفتند:آری، ما شنیده ایم و تابعیان می گفتند:آری، كسانی كه به آنان اعتماد داشته ایم، چون فلانی و فلانی، به ما خبر داده اند.

آن گاه، سوگندشان داد كه [ بگویند] آیا آنان از پیامبر خدا شنیده اند كه فرمود:" اگر كسی علی را دشمن دارد و در عین حال، بپندارد كه مرا دوست می دارد، دروغ می گوید. [ هیچ كس] در حالی كه علی علیه السلام را دشمن می دارد، مرا دوست ندارد ". كسی گفت:ای پیامبر خدا! چه طور چنین است؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:" چون او از من است و من از اویم. آن كه او را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و آن كه مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است، و آن كه او را دشمن دارد، مرا دشمن داشته است، و آن كه مرا دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است "؟».

گفتند:آری، شنیده ایم و آن گاه، پراكنده شدند.[3].

ر. ك:ج 2، ص 97 (وصی).

ج 5، ص 358 (عبد اللَّه بن عمرو بن عاص).









    1. تاریخ دمشق:183/14 و:414/42.
    2. اُسد الغابة:3092/347/3، تاریخ دمشق:275/31، المعجم الأوسط:3917/181/4،.
    3. كتاب سلیم بن قیس:26/788/2، بحار الأنوار:456/181/33.